کنیازیف: هدف طالبان از تهاجم اخیر، افزایش قدرت چانهزنی در گفتگوهای آینده است
آقای کنیازیف، امروزه شاهد افزایش تحرکات و تهاجم نیروهای طالبان در افغانستان هستیم. هر روز خبر از تصرف مناطق جدید در افغانستان بدست نیروهای طالبان می رسد. وضعیت را چطور ارزیابی می کنید؟
به نظر من این روند افزایش تنش و وخامت وضعیت نظامی در افغانستان به اوج و حداکثر ممکن خود نزدیک شده است. درست است که نیروهای طالبان مناطق زیادی را در افغانستان تصرف کرده اند، اما باید توجه داشت که در این مدت آنها حتی یک شهر مهم و بزرگ را که اهمیت سیاسی، اقتصادی و یا نظامی داشته باشد اشغال نکردند و نتوانستند بر شریان و راههای ارتباطی مهم کشور مسلط شوند.
من معتقد هستم که زمان توقف این تهاجم طالبان نزدیک است. چرا که بزودی آنها با کمبود امکانات برای ادامه اشغال مناطقی که تصرف کرده اند مواجه خواهند شد. به نظر من هدف اصلی این تهاجم افزایش قدرت چانهزنی طالبان در مذاکراتی است که بدون شک در آینده آغاز خواهند شد.
بنابراین اگر عوامل محرک و تشدید کننده جدیدی بوجود نیاید شدت فعالیت نظامی و تنش در افغانستان نیز بسرعت کاهش خواهد یافت.
البته ما شاهد هستیم که فعالیت نظامی طالبان به موازات خروج نیروهای آمریکایی از افغانستان فعالتر شده است. آیا می توانیم در اینجا از هماهنگی اقدامات بین این دو نیرو صحبت کنیم؟
به عقیده من، بله. چرا که آمریکاییها هدفی برای برقراری صلح کامل و یا مساعدت به این موضوع در افغانستان ندارند. برای آنها مهم است که افغانستان به منطقه بحران و بی ثباتی تبدیل شود. اما به این شرط که این بحران توسط ایالات متحده کنترل بشود. بنابراین ما شاهد هستیم که علیرغم اینکه از قبل امکان افزایش تنش و بی ثباتی در افغانستان پیش بینی می شد آنها تصمیم به خروج گرفتند. البته خروج نیروهای آمریکایی از افغانستان یکی از شروط توافق واشنگتن با طالبان در ماه فوریه سال گذشته است. اما مهم این است که آمریکایی ها جدول زمانبندی که برای خروج توافق شده بود نقض کردند.
یک عامل محرک دیگر در افزایش تنش در افغانستان تلاشهای ترکیه برای تقویت مواضعاش در افغانستان است. و اینکه طالبان همیشه از بهانه نقض توافق از طرف ناتو و آمریکا برای آغاز اقدامات نظامی و تهاجم استفاده می کند.
همانطور که شما اشاره کردید این تحرک نظامی طالبان بزودی متوقف خواهد شد، از طرف دیگر ما شاهد هماهنگی اقدامات هستیم و تاکید کردید که آمریکاییها تمایلی به برقراری صلح در افغانستان ندارند. به نظر شما تا چه اندازه آمریکاییها طالبان را به ادامه تهاجم تحریک خواهد کرد و امکان این وجود دارد که خود آمریکاییها برای ادامه این روند به آنها کمک کنند؟ چرا که آمریکاییها تجربه همکاری و حمایت از گروههای تروریستی در منطقه را دارند.
البته من هیچ سند و مدرکی در خصوص ارتباط مستقیم و نزدیک بین آمریکاییها و طالبان را سراغ ندارم. ضمن اینکه اعتقاد دارم که امروزه طالبان به وضعیتی رسیده است که نیازی به کمک و حمایت مستقیم از آمریکا ندارد. مهم تر از حمایت، سیگنالها و اقدامات تحریک آمیز آمریکاییها است که هر چند وقت طالبان را به فعال سازی اقدامات نظامی ترغیب خواهد کرد.
الان دقیقا همین اتفاق افتاده است. دلیل و بهانه طالبان برای اقدامات نظامی اخیرش این است که آمریکا زمان خروج نیروهایش را از خاک افغانستان تغییر داده است. آمریکاییها قرار بود در ماه می خروج را آغاز کنند در حالی که این موضوع را به ماه سپتامبر موکول کردند. در ظاهر طالبان از این بهانه استفاده کرد. باید توجه داشت که آمریکاییها می توانند موارد بیشمار از این قبیل بهانه را به دست طالبان بدهند.
در خصوص حمایت از طالبان نیز باید به این نکته اشاره کنم که این گروهک امروزه تا حد زیادی به خودکفایی رسیده است. ضمن اینکه "سرمایهگذاران" دیگری نیز وجود دارند مثل عربستان سعودی و ترکیه. در داخل طالبان نیروهای ازبک و ترک زبان وجود دارند همچنین گروهکهای ترک زبان مستقل دیگر نیز در خاک افغانستان حضور دارند که همگی با سرویسهای ترکیه در ارتباط هستند و در راستای منافع ترکیه عمل می کنند.
بنابراین حمایت مستقیم از سوی یک کشور مطرح نیست بلکه شاهد بازیی هستیم که در طول سالهای قبل در افغانستان رایج شده است.
پس می تواند نتیجه گرفت که آمریکاییها با نوعی هماهنگی با طالبان سعی می کنند تا با تاخیر در خروج خود از افغانستان به ثبات و امنیت این کشور دامن بزنند.
بله، بعید نیست. من حتی در رسانه ها خواندم که گفته می شود "آمریکا و ترکیه در صدد اجرای عملیات بر ضد طالبان هستند".
موضوع این است که اگر فعالیتهای نظامی در افغانستان بر مبنای اختلافات داخلی ادامه پیدا کند و تلاشی برای بازگشت به میز مذاکره صورت نگیرد آمریکاییها از این موضوع برای تاخیر در خروج و حتی اجرای عملیات نظامی در خاک افغانستان استفاده خواهند کرد. ضمن اینکه نباید فراموش کرد که در افغانستان تعداد زیاد شرکتهای نظامی خصوصی فعالیت می کنند که تحت کنترل پنتاگن هستند. واشنگتون از آنها نیز استفاده می کند.
توجه شما را به این موضوع نیز جلب می کنم که طی دو یا سه سال اخیر نیروهای آمریکایی به ندرت در عملیات ضد طالبان شرکت می کردند. آنها بیشتر به دنبال حمایت از نیروهای امنیتی رسمی افغانستان بودند. بنابراین اینکه گفته می شود که آمریکاییها از افغانستان خارج می شوند و دیگر کسی جلوی طالبان نخواهد ایستاد، صحبت غلطی است. این تصور غلط است. همان نیروها که در طول این مدت با طالبان می جنگیدند (یعنی ارتش افغانستان) همان نیروها باقی هستند و به فعالیت خود ادامه میدهند.
شایگو وزیر دفاع روسیه طی کنفرانس بینالمللی امنیت مسکو اظهار داشت که بدون مشارکت ایران و پاکستان امکان "گشودن گره افغانستان" وجود ندارد. امروز موضوعی که ما بارها به آن اشاره داشتیم مطرح می شود، یعنی ضرورت مشارکت ایران و روسیه برای حل و فصل بحران افغانستان، مشابه چیزی که در سوریه اتفاق افتاده است. نظر شما چیست؟
من فکر می کنم که این یک موضوع مهم است. شاید این همکاری در شکل و قالبی که در سوریه است نباشد. یعنی مسئله بصورت دخالت مستقیم نظامی مطرح نباشد. این روش هم برای روسیه و هم برای ایران و یا هر کشور دیگری بصلاح نیست.
منظور اقدامات سیاسی است. در این خصوص ما تحربه و مثال جالب دیگری داریم. منظورم حل و فصل مناقشه داخلی تاجیکستان است. در دهه 90 میلادی روسیه و ایران نقش کلیدی در گفتگوهای بین التاجیکی داشتند و اصلا این دو کشور مبتکر این روند گفتگوها بودند.
اینگونه تلاشها امروز برای افغانستان می تواند بسیار مهم و ضروری باشد. در کل اعتقاد دارم که قالب روند مورد استفاده در تاجیکستان اساسا می تواند برای وضعیت افغانستان نیز بکار گرفته شود. آخرین موضوع مهمی که در گفتگوهای بین دولت افغانستان و طالبان لاینحل باقی ماند و این گفتگوها متوقف شدند، بحث ایجاد دولت انتقالی ائتلافی با مشارکت طالبان بود. این درواقع همان فرمولی است که در زمان خود برای حل و فصل بحران تاجیکستان بکار گرفته شد و با سختی و دشواریهای که داشت در نهایت اجرا و صلح بقرار شد. من معتقد هستم که این فرمول برای افغانستان نیز کارایی دارد. در این خصوص نیاز به انیگزه و حمایت خارجی است. من اگر جای وزارت امور خارجه روسیه بودم بسرعت برای فراهم آوردن امکان گفتگوی همه نیروهای افغانی من جمله نیروهای طالبان در مسکو دست به کار می شدم. مهم نیست که بسرعت نتیجه بدهد یا نه. مهم خود روند است.
من بطور کلی با شایگو موافق هستم که بدون پاکستان و ایران حل مشکل افغانستان غیر ممکن است. من حتی معتقد هستم که نقش کشورهای آسیای مرکزی با وجود اینکه همسایگان افغانستان هستند، در این موضوع بسیار ضعیف تر است. بنظر من باید فرمولهای مناسب گفتگوها با حضور ایران و پاکستان طراحی شوند.
شاید لازم باشد که بار دیگر تاکید کنم که در این موضوع، ایران و روسیه نقش ثبات بخش دارند و برقراری ثبات در افغانستان جزو منافع ملی آنها است. ولی کشورهای که شما از آنها یاد کردید مثل ترکیه و عربستان و در کل جهان عرب در کدام جبه قرار داند؟
هر کشوری دارای منافع خودش است و بر اساس درکی که رهبران آن کشورها از این منافع دارند آنها را به اجرا می گذارند. برای روسیه و ایران ثبات در افغانستان ارتباط مستقیم با منافع ملی آنها دارد. بخصوص این موضوع برای ایران بیشتر صدق می کند. این کشور مرز طولانی با افغانستان دارد. البته باید توجه داشت که موضوع افغانستان صرفا جنگ نیست. من به یاد ندارم که بحران و فعالیت های نظامی افغانستان به خارج از مرزهای این کشور گسترش پیدا کرده باشد. موضوع افغانستان از نظر طرحهای اقتصادی، حملونقل و ارتباطات مهم است. همه این مسائل و طرحها بدلیل وضعیت جنگی متوقف هستند.
اهمیت ثبات افغانستان شاید برای روسیه جنبه غیر مستقیم داشته باشد ولی از آنجایی که آسیایی میانه حوزه نفوذ و منافع بنیادی مسکو است لذا روسیه علاقمند به برقراری ثبات و صلح در افغانستان است. ضمن اینکه افغانستان در نزدیکی منطقه دریای خزر قرار دارد و صلح و ثبات در این منطقه برای روسیه اهمیت ویژه ای دارد.
چین نیز علاقه زیادی به حل و فصل مسالمت آمیز بحران افغانستان دارد. چرا که چین در چارچوب طرح بزرگ "یک کمربند یک جاده" طرح های حملونقل و اقتصادی زیادی در خاک افغانستان دارد. برای مثال شرکت چینی در سال 2007 میلادی در مناقصه بهره برداری معدن مس "آینه" در افغانستان برنده شد ولی در طول 14 سال اخیر بدلیل فقدان امنیت نتوانسته است این پروژه را آغاز کند.
وضعیت پاکستان کمی دشوار تر است. اختلاف و تفاوت نیروها در داخل پاکستان بسیار زیاد است. نیروهای هستند که علاقمند به ثبات در افغانستان هستند. ضمن اینکه پاکستان تحت نفوذ شدید چین قرار دارد و لذا بخش زیادی از نیروهای سیاسی پاکستان به عنوان متحدان چین علاقمند به صلح و ثبات در افغانستان هستند تا بتوانند پروژه های مشترک در این کشور اجرا کنند.
البته در پاکستان نیروهای نیز وجود دارند که تحت نفوذ بازیگران خارجی مثل عربستان سعودی هستند و علاقمند به ادامه بحران و بی ثباتی و عدم تحقق طرحهای چینی در افغانستان هستند. این نیروها منافع مشترک با آمریکا دارند چرا که واشنگتون هیچ علاقهای به تحقق پروژه های چین در افغانستان ندارد.
هند در وضعیت بدتری قرار دارد. هند منافع خاص خودش را دنبال می کند. منافع اقتصادی دارد. قصد دارد نفوذ خود را در افغانستان گسترش دهد تا از طریق افغانستان و آسیای مرکزی به ایران متصل شود. اما هند برنامه های خود را در تقابل با چین تعریف می کند. لذا این بخش از سیاست هند بشدت تحت حمایت آمریکا قراردارد. اینجاست که منافع هند همسو با آمریکا در مقابل ائتلاف چین و پاکستان قرار می گیرد.
ترکیه کلا برنامه های خود را دبنال می کند. ترکیه همیشه سعی می کرد نقش فعالی در افغانستان داشته باشد. آنکارا نفوذ قوی بر اقوام ترک زبان افغانستان مثل ازبکها و ترکمنها دارد. سعی می کند در بین پشتوها نیز نفوذ پیدا کند. اما با این وجود من فکر می کنم که ترکیه بخودی خود نمی تواند بازیگر رده اول در صحنه افغانستان باشد. سیاست ترکیه بشدت وابسطه و غیر مستقل است. در واقع بدون حمایت آمریکا و عربستان سعودی یا کشور دیگری، ترکیه قادر به ایفای نقش در بین دیگر بازیگران رده اول صحنه افغانستان نیست.
مصاحبهگر: پرویز نعمت اف